سیامک انصاری: همیشه ظاهر را حفظ می کنم
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
سیامک انصاری: همیشه ظاهر را حفظ می کنم
نوشته شده در جمعه 5 خرداد 1391
بازدید : 735
نویسنده : منو تو


*ظاهرا تصمیم شما بر این است که فقط با آقای مدیری کار کنید؟

بله، من این گروه را دوست دارم و از کار کردن با آنها راضی ام. برای چه با گروه دیگری کار بکنم؟

*خود مهران مدیری الان با گروه دیگری قرارداد بسته و قرار است در «قلب یخی» بازی کند.

خب، برود.

*آن وقت تکلیف شما چه می شود؟ شما هم مثلا دنبال او به «قلب یخی» می روید؟

نه، آن گروه ما نیست. یعنی الزاما هرجا که مهران باشد که گروه ما نیست.

*درست است اما وقتی کارگردان یک تیم به عنوان راس آن تیم گروه را ترک می کند و به سراغ پروژه های دیگر می رود شما چرا این قدر اصرار دارید که حتما فقط با گروه خودتان کار کنید. اگر الان «قلب یخی» یا یک گروه دیگر از شما دعوت به کار بکند شما قبول نمی کنید؟

نه، نمی روم.

*یعنی هیچ سریال دیگری کار نمی کنید؟

نه، حداقل تا وقتی کار دارم با گروه دیگری کار نمی کنم. فعلا یک مقدار کارهای مان درهم است و این اجازه را نمی دهد که سر کار دیگری بروم. من الان سه سال و نیم است سر پروژه «قهوه تلخ» هستم. در این میان، بچه های دیگر سر کارهای دیگر رفتند ولی من فرصت آن را نداشتم. هر کارگردانی هم قبول نمی کند پروژه اش را با من و گرفتاری هایم هماهنگ کند. در این مدت افتخار این را داشتم که یک سکانس در فیلم آقای کیمیایی بازی کنم آن هم به خاطر انیکه ایشان به من لطف داشتند و اجازه دادند با همین ریشی که در «قهوه تلخ» دارم در «جرم» هم حضور داشته باشم. اما یک کارگردان دیگر طراحی چهره خاص فیلم خودش را دارد و قبول نمی کند من با گریم «قهوه تلخ» سر کار او حاضر شوم.

*نمی شود از ترفندهای گریم کمک بگیرید؟

نه، نمی شود.

*این تاکید زیادی که بر روی تلویزیونی بودن تان می کنید نوعی مقاومت مقابل سینما است؟

اصلا وقت نشده من در طول این سال ها به سینما بروم. در این سال ها پشت هم داشتم سریال کار می کردم.

*چرا خب طوری برنامه ریزی نکردید که بتوانید در بین پروژه های طولانی تان کارهای سینمایی هم انجام بدهید؟

من نمی توانم آن طوری با همه هماهنگ کنم. نمی شود.

*مشکل چیست؟

نمی شود همزمان هم سر کار یک سریال بود و هم سر یک کار سینمایی. بعد هم دوتا برنامه ریز را به جان هم بیندازی که بتوانی سر دو تا کار همزمان باشی. من ترجیحم این است به همین روشی که دارم، کار کنم فکر می کنم آدم یک کار را بهتر انجام بدهد، درست تر است تا اینکه بخواهد چندتا کار را با هم انجام بدهد و هیچ وقت هم به آن کیفیتی که می خواهد نرسد.

*اما در کارهای سینمایی هم که بازی کردید مثل نقش تان در فیلم «بی پولی» واقعا خوب بودید و این سوال برای علاقه مندان تان همیشه مطرح است که چرا بیشتر سینمایی نمی شوید؟

من به ناچار در این سال ها نتوانستم خیلی در سینما حضور داشته باشم. «بی پولی» را هم روی حساب ارادت زیاد به کارگردان و رفاقتم با بابک حمیدیان و امیر جعفری عزیز قبول کردم.

*باز هم قضیه تیمی بوده؟

برای من داستان همیشه تیمی است. اصلا مگر غیر از کار تیمی، راه دیگری هم در این حوزه وجود دارد؟
 




یک عمر رفاقت

*به نظر می آید ملاک های شما بیشتر روابط و گروه هستند و خیلی دلی کارهای تان را انتخاب می کنید؟

بله، به هر حال بیشتر کارهای من رابطه ای است. تیم، بیشتر از منافع مادی برای من مهم است.



*این به نظرتان حرفه ای است؟

من یک عمر این طوری کار کردم. احترام به رفاقت برایم مهم تر است، اصلا فکر می کنم نتیجه کار هم در اثر همین چیزها خوب می شود. نه فقط داستان این باشد که برویم سر یک کاری و دستمزدی بگیریم و بیرون بیاییم.



*به نظر خیلی آدم محفلی هستی، چیزی هم که از بیرون همیشه می بینیم همین است. با یک گروهی از دوستان مهمانی هستی و... البته اینها را از روی نوشته و عکس هایی که منتشر شده می گوییم. مثل عکس سفر شمال با مهران مدیری و علیرضا عصار و...

خیر، واقعا این جوری نیست. علیرضا عصار دوست دوران بچگی من است و داستانش فرق می کند. ولی واقعا من این جور آدم محفلی هم که شما می گویید، نیستم. دوستان و معاشرت های کاری من مال همان محیط کار هستند و بیرون از کار نیستند. این حس همکاری در محیط کار هم خیلی برای من مهم و شیرین است. نمی دانم شاید این روحیه کار گروهی در تربیت من بوده یا در مدرسه یادم دادند، به هر حال از هرکجا آمده باشد یک مساله درونی شده در شخصیت من است. ولی نه، آدم محفلی ای نیستم.



*اما همچنان حس ما این است که خیلی آدم رفیق بازی هستید. البته حالا این را یک انتقاد برداشت نکنید. به هر حال قشنگ است در دنیای که همه اولویت شان نفع شخصی است یک نفر رفاقت را اولویت خودش کرده است؟

البته من در این رفاقت نفع هم برده ام. این طوری نبوده که منفعتی در این رفاقت ها برای من نباشد. چرا باعث نفع هایی هم شده.





سینمایی نیستم

*چند سال پیش در مصاحبه ای گفته بودید سینما آن قدر برای من جذاب نیست و بعد در یک مصاحبه دیگر گرفته بودید من آن موقع حرفه ای نبودم ولی الان دیگر حرفه ای سینما هستم...

نه، من هیچ وقت این حرف را نزدم. من حرفه ای سینما نیستم. این مصاحبه را هم که شما می گویید هیچ وقت نگفتم.



*شما که کار و حرفه تان بازیگری است، حرفه ای سینما هم هستید یا نه؟

من می توانم فقط حرفه ای تلویزیون باشم. حرفه ای بودن با اینکه تو برایت اهمیت داشته باشد و دوست داشته باشی وقتت را در آن حوزه بگذاری فرق می کند. اینها دو مقوله جداگانه هستند.



*خب شما الان کدام هستید، دوست دارید یا حرفه ای آن هستید؟

من دوست دارم در این بخشی که موفق بودم و بیشتر فعالیت کردم، ادامه بدهم. یک مساله طبیعی است و اصلا عجیب و غریب نیست. من الان دارم از راه بازیگری زندگی می کنم بدون اینکه به سینما بروم. چه اشکالی دارد؟! بدون اینکه سینما بروم دارم الان زندگی می کنم مگر من لنگ ماندم؟ تمام شد.



*پس همچنان معتقدید که حرفه ای سینما نیستید؟

نه، من حرفه ای تلویزیون و سریالم.



پشه ها روزها کجا استاد می شن؟!




*خیلی وقت است دیگر در وبلاگ تان نمی نویسید چرا؟

واقعا وقت نکردم.



*یعنی وسوسه نوشتن را داشتید؟

بله، خیلی، چراکه نه. بهترین جایزه ای که من می توانم بگیرم از مردم است. این ردخور ندارد!



*اصولا نوشتن هیچ وقت دغدغه تان بوده؟

نه چندان. در وبلاگم هم بیشتر درباره کارهایم گزارش می دادم.



*یعنی هیچ وقت دوست نداشتید درباره مسایل دیگر مثل حال و احوال شخصی خودتان یا شرایط اجتماع و... بنویسید؟

نه، من فقط در رابطه با کارم صحبت می کنم.



*شما فکر می کنید چیزهایی که خیلی برایتان شخصی است مهم نیست مردم بدانند؟

چرا. یک بار یک سوالی که برایم مهم بود را مطرح کردم، کلی مقاله علمی هم در جواب برایم آمد.



*سوال چه بود؟

پشه ها روزها کجا استاد می شن؟





با گروه «قهوه تلخ» کار تازه ای شروع می کنیم

*از «قهوه تلخ» چه خبر؟

این هفته 27 آمد. هفته آینده هم 28 می آید. 29 و 30 را هم گرفتیم. احتمالا کار تا 35 طول می کشد و یک ماه بعد هم تمام می شود.



*اما ظاهرا از مشکلی که در فصل قبل پیش آمد قرار بود بیشتر طول بکشد؟

بله، ولی الان دیگر تمام خواهد شد. به هر حال مردم انتظار داشتند که پایان این مجموعه را ببینند ما هم وظیفه داشتیم به رغم مشکلاتی که پیش آمد به قول و قرارمان با مردم پایبند باشیم و این کار را تمام کنیم.



*الان وقتی این تئاتر و «قهوه تلخ» تمام شود شما منتظر می نشینید تا گروه هایی که دوست شان دارید کاری را شروع کنند و اگر از شما دعوت کردند، شما با آنها همکاری کنید؟ اگر کاری شروع نکنند تکلیف شما چیست؟

نه ما سه تا برنامه دیگر داریم و تا نیمه سال 92 برنامه مان پر است.



*با کدام گروه؟

هم با گروه «قهوه تلخ» و هم با گروه تئاتر سایه.



*یعنی با گروه «قهوه تلخ» می خواهید یک سریال جدید را شروع کنید؟

بله، به احتمال زیاد.




*سریال؟

کارهای جدید حالا جزئیات را بعدا منتشر می کنیم.



*بازهم شبکه خانگی؟

مشخص نیست.



*در مجموع از «قهوه تلخ» رضایت داشتی؟ به آن سریال هایی که می بینی نزدیک بود؟

بله.



اینجا تئاتر است، تلویزیون نیست



*شما با آقای حداد از دوران دانشجویی دوست بودید؟

بله، ما رفقای 20 ساله هم هستیم.



*اینکه 90 شب به خاطر چند ثانیه حضور در نمایش او «آمدیم، نبودید، رفتیم» ساعت ها در تماشاخانه ایرانشهر وقت می گذارید به خاطر همین رفاقت 20 ساله است؟

این نمایش برای گروه «سایه» است. ما هم موسسان این گروه هستیم. 10 سال است این گروه را داریم. بنابراین اگر به جای این چند ثانیه بازی یک کاری پشت صحنه هم به من می دادند، بازهم می آمدم. چون گروه مال خود ماست و برای دیگران نیست. قبل از این هم دو نمایش «مکاشفه در باب یک مهمانی خاموش» و «کسی نیست» را کار کرده بودیم. گروه خودمان است و با همدیگر تصمیم می گیریم که چکار بکنیم.



*انتخاب خودتان این بود که این نقش بسیار کوتاه را داشته باشید؟

نه، من قبل از عید خیلی گرفتار بودم و کار زیادی داشتم سر کار «قهوه تلخ» بودم و... با این حساب نمی توانستم کار سنگین دیگری قبول بکنم. رضا به من یک نقش دیگر پیشنهاد داده بود، اما به همان علتی که گفتم نتوانستم بپذیرم. بعد با هم نشستیم صحبت و همفکری کردیم و به این نتیجه رسیدیم که این نقش برای من بهتر از همه است. البته بقیه نقش ها هم کوتاه است. حالا بعضی ها کمی بیشتر و بعضی ها کمی کمتر.



*یکی از ویژگی های این کار که البته مورد انتقاد هم قرار گرفته، حضور بازیگران مشهور سینما و تلویزیون در نقش های کوتاه است. منتقدان می گویند وقتی تماشاچی به عشق یک ستاره برای تماشای تئاتری می آید و علاوه بر 20 هزار تومان هزینه برای بلیت چند ساعت زمان هم می گذارد، انتظار ندارد آن بازیگر را فقط چند ثانیه روی صحنه ببیند. شاید این به نوعی سوءاستفاده از چهره ها برای فروش بیشتر باشد. نظر شما چیست؟

مگر بقیه را چند ثانیه می بیند. اصلا مگر به ثانیه است.



*این انتظار تماشاگری است که به خاطر ستاره محبوبش آمده.

به هر حال اینجا تئاتر است، اینجا تلویزیون نیست. این طور نیست که مثلا من مثل «قهوه تلخ» یا کارهای دیگرم هی بیایم در دوربین نگاه کنم.



*سبک «آمدیم، نبودید، رفتیم» جدید و تازه است. شما ترسی نداشتید از اینکه مخاطب نتواند با آن ارتباط برقرار کند یا نفهمدش؟

نمایش های قبلی ما هم کارهای تجربی بودند. ما این راه را در «کسی نیست» و «مکاشفه در باب یک مهمانی خاموش» طی کرده بودیم. نه کارگردان و نه دیگر عوامل هم ترس و واهمه ای نداشتند که ارتباط برقرار نشود. البته به هرحال بحث سلیقه مطرح است. این حق هر کسی است که از یک کاری خوشش بیاید یا خوشش نیاید. ما دیگر از سالن به بعد را نمی توانیم دخالت کنیم.



*سلیقه تئاتری خودتان چقدر به این نمایش نزدیک است؟

ما الان تقریبا 3، 4 تا کار است داریم به همین سبک کار می کنیم و دیگر جا افتاده ایم.



*حالا به جز بحث کار و عضویت تان در این گروه اگر خودتان بخواهید به عنوان تماشاچی به تماشای تئاتر بروید، همین کار را انتخاب می کنید؟

بله، دوست دارم.






برخورد نزدیک از نوع سوم

*سریال باز هستید؟ سریال های روز دنیا را می بینید؟

نه فقط یک سریال را دیدم.



*لاست.

نه، آن را ندیدم. من «HEROES» را دیدم. من خیلی وقت دنبال کردن سریال های خارجی را ندارم. من بیشتر فیلم های روز را می بینم و بیشتر هم به ژانر علمی و تخیلی علاقه دارم.



*از فیلم های اخیر در این ژانر چیزی دیده اید؟

بله، مثلا «هوگو» اسکورسیزی را دیدم. علاقه به این ژانر از بچگی در من بوده. من از زمان فیلم «برخورد نزدیک از نوع سوم» تا امروز طرفدار این نوع فیلم ها هستم.



*بیشتر به عنوان تفریح می بینید یا به عنوان بازیگری که فیلم می بیند تا برای بازی اش از آنها یاد بگیرد؟

من به عنوان تفریح می بینم و لذت می برم.



*ژانر کمدی ای که خودتان هم در آن فعال هستید را دوست دارید؟

بله به آن ژانر هم از بچگی خیلی علاقه داشتم. به خصوص جری لوییس، آدریانو چلنتانو و ژان پل بموندو را دوست دارم. اما جری لوییس یک چیز دیگر است خیلی به او علاقه دارم.



*این سبک بیان برای خودتان است یا از یکی از این کمدین های بزرگ تاثیر گرفته اید؟

نه بیان من از جایی نمی آید. بیان من کلا سبکی ندارد. من همین طوری صحبت می کنم. بیان من ساده و بدون لهجه است.



*سینمای خودمان را هم دنبال می کنید؟

بله.



*سینما می روید؟

خیر، سینما نمی روم.



*معمولا بازیگرها کارهایی برای بالابردن کیفیت بازی شان انجام می دهند مثلا فیلم می بینند و کتاب می خوانند. شما برای ارتقای بازیگری تان از این کارها انجام می دهید یا کارهای دیگری می کنید؟

در درجه اول به نظر من وظیفه یک بازیگر این است که خودش را سالم نگاه دارد. این بزرگ ترین تمرین است. به نظرم شرط اول بازیگری این است که فیزیک و بدن مناسب داشته باشی. حالا بعضی ها کتاب می خوانند بعضی ها فیلم می بینند بعضی تئاتر تماشا می کنند، بعضی ها موسیقی گوش می کند چون ریتم خیلی در بازیگری تاثیر دارد و روش های آدم ها فرق می کند. اما یکسری چیزها به هر حال پایه و اصول این کار است مثل فیزیک مناسب، ذهن آرام، خواب درست که ما هیچ کدام را نداریم، ورزش و خیلی چیزهای دیگر.



*ورزش می کنید؟

کم و بیش. بعضی وقت ها شنا و بعضی وقت ها پیاده روی می کنم.



*و موسیقی و کتاب و فیلم؟

بله، البته برداشت آدم ها از هرکدام از اینها فرق می کند اما فکر می کنم به هر حال جنبه دیداری برای بازیگر آموزنده تر است. دیدن، تمرین مناسبی است.



چه کسی دارد اظهارنظر می کند؟



*می خواهم نظرتان را به عنوان کسی که روی صحنه و درگیر کار هستید بپرسم. این موجی که به وجود آمده، چرا ستاره های سینما به تئاتر می آیند؟

کدام ستاره های سینما؟



*مثلا مهناز افشار.

خانم افشار سال 73، 74 تئاتر بازی می کرده.



*خب به هر حال از سینما شروع کرده. بعد هم ایشان در گفت و گوهای شان بارها این کار را اولین حضورشان روی صحنه اعلام کردند و هیچ جا ثبت نشده قبلا سابقه حضوری روی صحنه داشته باشند. به جز یک بار که فقط برای نمایشی تمرین کردند که آن هم نیمه کاره رها شد و هیچ وقت رنگ صحنه ندید.

چرا کار کرده. از قصد نمی گوید.



*به هر حال تئاتری ها او را به عنوان تئاتری نمی شناسند و این هجمه به راه افتاد که سینمایی ها نباید به سادگی و بدون اجازه روی صحنه تئاتر بیایند. نظر شما چیست؟

اصلا مگر ما مرجعی داریم که به ما بگوید چه کسی کجا بازی کند؟ اصلا مگر کسی حق دارد در این باره اظهارنظر کند؟ چرا نیامده اند که آنها را ببینیم؟ این مرجع کجاست؟ 99 درصد بچه هایی که در حوزه تئاتر فعالند، دانش آموخته آموزشگاه های تئاتر و دانشکده هنر دانشگاه آزاد و دانشگاه تهران هستند. همه تحصیل کرده این کار هستند. به من بی سواد نگاه نکنید. سه نفر از بازیگران نمایش ما دارند تدریس می کنند. این حرف ها یعنی چه؟ من کلا این نگاه را متوجه نمی شوم.



*گروه سایه با صرف هزینه بیشتر از معمول، مثلا هزینه 400 میلیونی برای همین تئاتر «آمدیم، نبودید، رفتیم» نشان داده که گویا قصد دارد قدم های بزرگی در عرصه تئاتر برای اولین بار بردارد.

به امید خدا؛ هزینه این تئاتر خیلی زیاد بود. این پروجکشن ها خیلی هزینه داشتند و برای راه اندازی آنها، تکنسین از دبی آمد. هنرمندهایی از ایتالیا و کره جنوبی هم در بخش های دیگر همراه ما بودند و طبیعتا اینها خیلی هزینه ساز است. وقتی کار در این سطح است، دیگر شوخی ندارد. حالا اینکه بگوییم، ستاره آوردید و ماه آوردید و خورشید آوردید دیگر معنی ندارد و حرف چهار نفر غیرحرفه ای است. من برای بازگشت سرمایه هم کار می کنم. هیچ کس نمی تواند بگوید هنر صرفا برای هنر است و ما پیاده از خانه مان به اینجا می آییم و برمی گردیم خیر؛ این طور نیست. واقع بینانه اش این طور نیست.



 



من ظاهر را حفظ می کنم

*الان در دهه پنجم زندگی تان به سر می برید. از نظر انرژی و تجربه و حال و روز، چه تفاوتی با دهه های دیگر زندگی تان که جوان تر بودید، کرده اید؟

خب طبیعتا انرژی ام تحلیل رفته و تجربیاتم زیادتر شده است. اما اتفاق دیگری هم برای من افتاده است. قبلا دست و پا زدن و این طرف آن طرف رفتن و به این در و آن در زدن های زیادی داشتم. اما با آغاز  این دهه از زندگی ام، به یک باره همه چیز فروکش کرد. شلوغی عجیبی دور و بر من بود و در این دهه به یک باره جای خودش را به سکون و آرامی داد.

*این اسمش احساس پیری یا افسردگی نیست؟

نه اصلا؛ فضایی است که باعث می شود تصمیمات درستی بگیرید. اگر این آرامش و سکون را در دهه سوم زندگی ام داشتم، قطعا تصمیمات بهتری می گرفتم.

*اگر همین آرامش را داشتید، کدام انتخاب تان فرق می کرد؟

من بی خود و بی جهت نسبت به همه چیز احساس مسوولیت می کردم. در مسایلی که اصلا به من ربطی نداشت و همین باعث شد سال گذشته یک روز از خواب بیدار شدم و دیدم نصف صورتم از کار افتاده است و دهنم کج شده. ابتدا فکر کردم که سکته است. اما بعد فهیدم ویروسی است که اعصاب صورت را از کار می اندازد. فیلمبرداری «قهوه تلخ» هم سر همین مساله، 20 تا 25 روز متوقف شد. اما در نهایت با درمان و فیزیوتراپی و برق و طب سوزنی، صورتم برگشت و من شانس بزرگی آوردم. این مساله، یک هشدار برای من در زندگی ام بود. من فهمیدم که می توانم تلاش کنم اما خودم را نکشم!

*این آرامش و سکونی که از آن حرف می زنید، در تیمی که همیشه در کنار همدیگر هستید، دیده می شود. مثلا مهران مدیری هم گویا از همین سکون و آرامش استفاده می کند. هیچ کدام اهل حضور در رسانه ها نیستید. هیچ کدام نمی خواهید سراغ کارهای مختلف بروید و در آرامش به کاری که دارید، رسیدگی می کنید. به نظر می رسد جهان بینی شما و مهران مدیری شبیه هم شده است.

ما تقریبا 10 سال است که با هم کار می کنیم. الگوهایی هم که هرکدام مان داریم، حتما برای دیگری محترم است. نتیجه این همکاری هم فکر نمی کنم بد بوده باشد.

*جدای از کار، رفیق هم هستید؟

بله؛ رفیق هم هستیم. در آن گروه همه با هم رفیق هستیم و این حتی در کار هم مشخص است. اصلا اینکه سه سال گروهی دور هم جمع باشند و کار کنند و باقی بمانند، نشانه رفاقت است. چیزی جز رفاقت این آدم ها را دور هم نگه نمی دارد. و الا شما گروه های دیگری را هم می بینید که بیشتر از چند ماه نمی توانند در کنار هم کار کنند. می دانید من درباره چه فضایی حرف می زنم.

*به نظر می رسد در طول مسیر، رفته رفته نگاه های تان هم به یکدیگر نزدیک شده. او از شما چیزی گرفته و شما از او چیزی گرفته اید و در نهایت خیلی به همدیگر شبیه شده اید و نقاط مشترک تان زیاد شده است.

صددرصد؛ من به سلیقه کارگردان نزدیک شده ام. ببخشید به سلیقه مهران. الان دیگر هردو می دانیم که چه چیزی از همدیگر می خواهیم.

*ما فکر می کنیم اگر کسی شخص سیامک انصاری را بشناسد، فکر می کند کاراکترهایی که بازی می کند، خیلی به انصاری نمی آید. خود شما آدم برون گرایی هستید که با زندگی خیلی راحت کنار می آیید.

اتفاقا اصلا این طور نیست. البته من شرایط سختی را در این مدت پشت سر گذاشته ام. دو سه تا اتفاق برای من افتاد که خیلی روز من اثر گذاشت. من مدتی اینجا تئاتر داشتم. در همان زمان پدرم بیمار شده بودند و من مدام بیمارستان بودم. دو سه ماه کار من شده بود، از تئاتر به بیمارستان، از بیمارستان به قهوه تلخ، از قهوه تلخ به تئاتر؛ دقیقا 10 روز بعد از اینکه این مشکلات حل شد، آن اتفاق برای صورتم افتاد.

*آن چیزی که از سیامک انصاری در بیرون دیده می شود، با آنچه واقعا هستید؟ فرق دارد و فاصله زیادی دارد. این را اصلا به عنوان حسن یا عیب نمی گوییم. صرفا ویژگی است؟

نه این طور نیست.

*خب ما داریم شما را می بینیم. شما که خودتان را از بیرون نمی بینید. از کجا می دانید؟

نه این طور نیست و در ضمن من می توانم از بیرون خودم را ببینم. اما خیلی هم برون گرا نیستم. سعی می کنم اگر تشویشی دارم، شما متوجه نشوید. من ظاهر را حفظ می کنم تا حتی الامکان کسی را ناراحت نکنم. من این اواخر سختی های زیادی داشتم. مثلا همان ماجرای صورت که نتیجه فشار کاری و غیرکاری روی من بود، سخت بود. اما انگار این اتفاقات، نوعی هشدار به تو هستند و باعث می شوند که ترمزت کشیده شود.

*الان خوب هستید؟ مسیرتان در راستای آرامش است؟

بله؛ الان خوبم. احساس می کنم همین آرامش باعث شده که بهتر تصمیم بگیرم و لازمه هر کار درستی همین آرامش است.

 



:: موضوعات مرتبط: چهره ها , ,
:: برچسب‌ها: سیامک انصاری , قهوه تلخ , سریال , مهران مدیری ,



مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: